طاها جونطاها جون، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره

طاها پرنس کوچولوی ما

طاهای باغچه کار

طاها این روزا چه کارایی که نمی کنه، مثلا بابا بزرگ که بعد عید می خواست یه سروسامانی به باغچه خونه شون بده، طاها زودتر از همه آماده شده و با کفش مهمونی د برو تو باغچه...        احساس موفقیت بچه ام از کاشت چوباشو می بینیین دیگه البته با خستگی   ...
29 خرداد 1392

طاها هوادار کوچولوی تراکتور

حمایت پرنس کوچولوی ما از تیم فوتبال تراکتورسازی تبریز کافیه تا این تیم پرطرفدارترین تیم کشور بشه اینجام طاها پرچم دایی شو برداشته تا حمایتشو علنی کنه   ...
29 فروردين 1392

سیزده بدر

امسال اولین سیزده بدری بود که گلم داشت راه می رفت و بازی می کرد، الهی مامانی قربون اون قدمات بشه که اینقد هیجان زده همجارو وارسی می کردی و کلی با بابا و صباجون(نوه عمو) بازی کردی، البته طاها بعدشم سردش شد و لباس گرم بهش پوشوندیم ، اما پرنس من همچنان تو چادر بند نمی شد.             ...
29 خرداد 1392

مراسم 10 روزگی طاها جون

سلام اول اینکه مراسم دهم طاها جون خیلی باشکوه برگزار شد با گوشت قربونی خورشت درست کردیم و سوپ و سالاد ماکارونی و ... البته رفتنی یه غذا و یادبود هم تقدیم مهمونامون کردیم که حدود 30 35 نفری بودن و همه مات خوشگلی پرنس من و البته همه اذعان داشتن که کپی خودمه البته اینم بگم که متاسفانه طاها از روز سوم به خاطر اینکه هنوز شیر نداشتم از گشنگی سه روز تو بیمارستان بستری شد و فقط و خدا و مادرم و بابایی طاها میدونه که بهمون چی گذشت شب و روزم گریه بود و فیلمی که از طاها تو بیمارستان گرفته بودیم، خدارو شکر که اون روزهای تلخ هم گذشت و فقط خاطراتی برای همیشه تو ذهنمون ثبت شد که خوبی و بدیهاشون تا ابد فراموش نمیشن کسانی که تو این روزای سخت کنارمون بودن...
15 آذر 1390

بالاخره نی نی ما قدم مبارکشور رو کره خاکی گذاشت

پسرم ،‌ پاره تنم در 3 آذرماه 1392 ساعت 9 و 12 دقیقه در بیمارستان شمس تبریز به دنيا قدم گذاشت .  يه صبح سرد اما لطيف و زيبا ... پسركي از جنس عشق ،‌ به زندگي ام رنگي تازه زد . و من مادر ناميده شدم . به خاطر وجود تو مادر شدم و لبريز از عشق .  تو گريه مي كردي و من با تمام وجودم ،‌ با تمام ذرات وجودم ،‌ خدا رو شكر مي گفتم . و چقدر ساده و بي اندازه دوست داشتني ... شدي تمام دنياي من  پسركم ،‌ دقايق و ساعات و روزها ميگذرند و همه آرزوهايم را ، تمام اميدهايم و تمام دعاهايم را براي تو به يادگار مي گذارم . برايت از يگانه بي همتا خواستارم : ايمان ،‌ سلامتي ، ‌سعادتمندي ، موفقيت خوشبختي و عشق ...
9 آذر 1390
1